رد پای زندگی
240،000 ریال
سرشناسه | : | عابد،علی اکبر،۱۳۲۸ |
عنوان و نام پدیدآور | : | رد پای زندگی/ علی اکبرعابد |
مشخصات نشر | : | تهران،ستاره جاوید،۱۳۹۸ |
مشخصات ظاهری | : | رقعی۱۴۴ص |
شابک | : | ۹-۱۹-۶۲۵۴-۶۲۲-۹۷۸ |
وضعیت فهرست نویسی | : | فیپا |
موضوع | : | خاطرات ایرانی — قرن ۱۴ |
موضوع | Iranian diaries — 20th century | |
رده بندی کنگره | : | CT۱۸۸۸ |
رده بندی دیویی | : | ۹۲۰/۰۵۵ |
شماره کتابشناسی ملی | : | ۵۶۹۶۴۵۷ |
ناموجود
توضیحات
برشی از کتاب رد پای زندگی نوشته علی اکبر عابد نشر ستاره جاوید
عباسآباد
روستای عباسآباد از توابع ساوه است که در صد و پنجاه کیلومتری جنوب غربی تهران قرار دارد؛ تا سال سی و نه جزء استان تهران بود و اواخر سال پنجاه و
شش تابع استان مرکزی شد. بخش خرقان با دویست و پنجاه کیلومتر طول و هشتاد کیلومتر عرض در منطقهی کوهستانی با مرکزیت الویر در شمال
عباسآباد، در مسیر کاروانسرای شاه عباسی در مرز خشکرود واقع شده است. در غرب کوههای دونزده پَرون و مِلا قرار گرفته، دره چورونگه وسط دو کوه
واقع شده و در فصل بارندگی آب جاری از وسط ده میگذرد.
سه قلعهی تاریخی در روستای الویر به دورهی ساسانیان برمیگردد. قلعهی آق قلعه نیز در جنوب عباسآباد با پلاک صد و شش مزرعه سیف آباد از آثار
باستانی استان مرکزی است. شهر رازقان در جنوب روستای عباسآباد همراه با هشتاد و چهار روستای دیگر از توابع شهرستان زرندیه میباشد.
این منطقه که دارای آب وهوای معتدل است، مثل چهارراهی روستاهای اطراف را به تهران وصل میکند.
در وسط روستای عباس آباد
رودخانهای جریان دارد که در زمستان با خروشان شدن سیل و در بهار با آب شدن برف کوههای اطراف و اینجی قارا، تا پایان سال، آب در آن جاری است. برف
به حدی زیاد میبارد که از زمستان تا زمستان دیگر روی کوه اینجی قارا باقی میماند.
من در سال هزار و سیصد و بیست و هشت به دنیا آمدم. پدرم کشاورز بود و در کنار خانواده سیزده نفره، زندگی خوبی داشتم. به مکتبخانه رفتم و قران
خواندن یاد گرفتم. سال سی و پنج به مدرسهی الویر که از میان کوچه باغها میگذشت، رفتم.
فراموش نمی کنم دو برادر و یک خواهرم طی یک هفته به علت نبود امکانات بهداشتی فوت کردند و خانوادهام غم سنگینی را متحمل شدند.
در همان سال پدرم به همراه بقیه خانواده به تهران مهاجرت کردند و من را در منزل عموی کوچکم که پسر نداشت، گذاشتند تا به تحصیل ادامهدهم.
پدرم با سفارش یکی از دوستانش در شرکتی مشغول به کار شد و توانست با به کارگیری کشاورزان روستا در فصلهای بیکاری (پاییز و زمستان)، کمک کند
تا بخشی از مخارج زندگی آنها نیز تأمین شود.
من هم بعد از مدتی به تهران رفتم و سال ششم ابتدایی، پیشاهنگ نمونهی تهران شدم. سال سوم دبیرستان در پادگان یوشان تپهی تهران دوره آموزش
خلبانی با هواپیمای گلایدر بدون موتور را که سیصد کیلوگرم وزن داشت و مخصوص جوانهای شانزده تا بیست و دو ساله بود طی کردم که خیلی برایم لذت
بخش بود.
برشی بود از کتاب رد پای زندگی نوشته علی اکبر عابد نشر ستاره جاوید
توضیحات تکمیلی
وزن | 400 کیلوگرم |
---|