طلوعی دوباره

180،000 ریال

سرشناسه : صلواتی، مهران، ‏‫۱۳۷۹‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏-
‏عنوان و نام پدیدآور : طلوعی دوباره/ مهران صلواتی؛ ویراستار ادبی:مازیار نظری.
‏وضعیت ویراست : ویراست۲.
‏مشخصات نشر : تهران: ستاره جاوید‏‫، ۱۳۹۹.
‏مشخصات ظاهری : ‏‫۷۴ ص.؛ ۵/۱۴ × ۵/۲۱ س‌‌م.
‏شابک : ۹۷۸-۶۲۲-۶۲۵۴۳۵-۹
‏وضعیت فهرست نویسی : فیپا
‏موضوع : شعر فارسی– قرن ۱۴
‏رده بندی کنگره : ‏‫PIR۸۳۵۰
‏رده بندی دیویی : ‏‫۸فا۱/۶۲
‏شماره کتابشناسی ملی : ۶۱۵۲۲۱۹

ناموجود

توضیحات

کتاب طلوعی دوباره  که پیش روی شما است؛ اولین اثری است که از اینجانب منتشر می‌شود؛ و حاصل سه سال تلاش و زحمت نا‌پیوسته است. من با سرودن هر شعر، گریستم و گاه خندیدم. عشقی که در سروده‌های خود از آن صحبت کردم آمیزه‌ای از عشق زمینی و آرمانی است. این اشعار می‌تواند تسلی‌بخش کسانی باشد که در وادی عشق، قدم می‌گذارند. در این کتاب سعی کردم با دقت زیاد، اقدام به سرودن شعر کنم. درعین‌حال، از پیشنهادات سازنده‌ی صاحبان فن، استقبال می‌نمایم. از صفحات ابتدایی تا تقریباً میانی این کتاب را شعرهای کلاسیک دربر‌گرفته است؛ که شامل رباعیات و تعداد اندکی دو‌بیتی است. و از صفحات میانی تا انتها را شعر‌های نو شامل می‌شود. در سرودن اشعارم، از برخی شاعران به‌ویژه خیام نیشابوری تأثیر پذیرفتم. از آن‌رو، بسیاری از رباعیات رنگ و بوی فلسفی و چه‌بسا عرفانی به‌خود گرفته است.

بر‌هیچ‌کس پوشیده نیست، که غِنای شعر فارسی بسیار زیاد بوده و پیشینۀ آن طولانی است. امیدوارم این اشعار هم به‌سهم خود، بتواند در تاریخ ادبیات ایران، ماندگار شود. در پایان این پیش‌گفتار، از همۀ شما خوانندگان محترم برای خواندن این اثر، تشکر می‌نمایم. از پدر و مادر مهربانم که همیشه حامی من هستند؛ سپاس‌گزاری می‌کنم. و همچنین از برادرم که در زندگی، الگوی من بوده یاد می‌کنم.

مهران صلواتی (م. ص. وف)اردیبهشت‌ماه 99 

تعدادی رباعی از کتاب طلوعی دوباره

نقشِ عذار

خالی که بنفشه، بر نِگارَش دارد

نقشی چو صنم بر آن عِذارَش دارد

 

اَشکالِ جهان به یک‌نظر، ناپیداست

پس ژرف ببین، چه در کِنارَش دارد!

فکر رهایی

با عشق دوباره زنده و زاده شوم

با شوقِ غمش، دوباره آزاده شوم

 

تا بارِ دگر، به کوی تو برگردم

هرجور که هست، باید آماده شوم

بار آفرینش

این پرتوِ کیست، بر زمین می‌تابد؟

بر‌گوهرِ ذاتِ حق، چه‌کس رَه یابد؟

 

او خالقِ این جهان و لطفش بسیار

گر‌ قهر کند، دَمی چه‌کس بَرتابد؟

باده‌ی معرفت

در جمع، صدای عاشقان خوش باشد

در دشت، نوای کاروان خوش باشد

 

از باده‌ی معرفت، کمی نوش «وفا[1] »

این باده، برای عارفان خوش باشد

[1] تخلص شعری سراینده‌ی این اثر

توضیحات تکمیلی

وزن 200 کیلوگرم